اینجوری که بوش می آید آقای دوست پسر می خواهد بره مالزی ، اونهم بدون من .فکر می کنم هیچ نقشی نمی خواهد به من بده توی زندگیش من هم کم کم دارم به این فکر می کنم که به زودی بدون دوست پسر خواهم شد .هی می گه اینجا تحقیق کردم اونجا پرسیدم بهر حال همه یه روزی می رند دیگه دیر یا زود .هر وقت که از مالزی میگه من توی دلم خالی می شه اوایل شاکی می شدم که اول بهم پیشنهاد جدی بودن و بیایم خواستگاری می ده بعدش یهو میگه می خواهد از ایران بره خیلی باحالند این پسرها حالا اگه ما دقیقا همین کار را انجام بدیم می گند شما خیانت کردید . اما خدایی دوستش دارم یه جورایی ناراحت می شوم اگه بره .