دیروز یه سر رفتم خونه دوستم .خوب بود واقعا خیلی خوبه که آدم یه وقتی هم به خودش بده جدا از وقتی که با آقای دوست پسر می گذرونی اینجوری برای خودت هم ارزش قائل هستی
با هم تصمیم گرفتیم زبان بخوانیم تاشاید اگه خدا بخواهد ILTS بگیریم و از ایران بریم با رفتن از ایران موافق نیستم اما یکی از آرزو هایم شده که برم یه کشور دیگه مجسمه سازی بخونم چون اینجا آنقدر بها نمی دهند به این رشته که تو بتونی پیشرفت های شایان داشته باشی
در خارج از ایران به این رشته تخصصی تر نگاه می کنند.
شاید هفته دیگه با دوستام برم شمال البته بدون آقایون.خوشحالم یه سری از آزادی هایم فقط مخصوص خودم باشه و خودم .دلم برای کارگاه کوچولو تنگ شده .امروز هم خواب موندم برای اومدن سر کار بعضی اوقات واقعا احساس می کنم که واقها دیوونه ام که می آیم کاری که دوست ندارم انجام می دهم بعضی اوقات می گم مگه بقیه توی شرکت چی کار می کنند و اینقدر حقوق می گیرند .هیچ چی هر کی می آید یه دمی اینجا تکون می ده و می ره از جمله پسر عمو و یا پسر خاله خودم حالا تا افراد غریبه....
۲- گوگن:
وی دنباله روی سبک سمبولیست بود که به ارزش مجازی خطوط و رنگها توجه داشت از جمله کسانی که پیرو گوگن بودند می توان به "ماتیس" اشاره کرد.
نقاشان نبی:
از جمله نقاشانی که از گوگن تاثیر پذیر بودند مانند بونار ، وویار، و موریس دنی .به این افراد نقاشان نبی می گفتند.
بر خلاف نقاشان امپرسیونیست رنگها را با توجه با ارزش و معنی مجازی آنها و به صورت سطوح پیوسته بکار می بردند.
3- وانگوگ :
نقاش هلندی که در سن 20 سالگی به نقاشی دست زد و 11 سال بعد مغز خود را با گلوله پریشان کرد. مدتی کوتاه دنباله رو سبک امپرسیونیست بود اما بعدها دیوانه رنگها شد . رنگهای درخشان و پر فروغ به وضوح در آثارش دیده می شد . سالهای اخر عمرش در اندیشه سروهای سبز و آفتابگردانهای زرد و آسمان پر ستاره گذشت.
اینجوری که بوش می آید آقای دوست پسر می خواهد بره مالزی ، اونهم بدون من .فکر می کنم هیچ نقشی نمی خواهد به من بده توی زندگیش من هم کم کم دارم به این فکر می کنم که به زودی بدون دوست پسر خواهم شد .هی می گه اینجا تحقیق کردم اونجا پرسیدم بهر حال همه یه روزی می رند دیگه دیر یا زود .هر وقت که از مالزی میگه من توی دلم خالی می شه اوایل شاکی می شدم که اول بهم پیشنهاد جدی بودن و بیایم خواستگاری می ده بعدش یهو میگه می خواهد از ایران بره خیلی باحالند این پسرها حالا اگه ما دقیقا همین کار را انجام بدیم می گند شما خیانت کردید . اما خدایی دوستش دارم یه جورایی ناراحت می شوم اگه بره .
امپرسیونسم:
به راستی می توان گفت این شیوه ابتدا از شیوه رئالیسم بوجود آمد و رئالیسم نیز از حیث فکری زاده شیوه رمانتیسم است.
نقاشان امپرسیونیسم اصول فکری نقاشان رئالیسم را دنبال کردند و گفتند کار نقاش همان وصف مناظر طبیعی و عادی و منعکس ساختن جهان خارج بدون تحریف و مبالغه و خیال پردازی است اما به شکل و رنگ خاصی.
اعتقاد انها این بود که شکل در نقاشی مبهم است و خطوط و حدود چیزها را در انها درست اشکار نیست و برخلاف رئالیسم بتوازن و تعادل خطوط و رنگها کاری ندارد. از جمله نقاشان در سبک امپرسیونیسم می توان به مونه و پیسارو و سیسیلی اشاره کرد.
که درواقع این نقاشان ریزه کاری را در این سبک فراموش کردند و از رنگهای شاد و درخشنده استفاده می کردند و به ندرت می توان در آثارشان از رنگهای تیره استفاده کنند.
به امپرسیونیسم شیوه اثر سازی نیز گویند.
از دیگر نقاشان مربوط به این مکتب می توان از "دگا " یاد کرد که مختصری از او می گوییم:
دگا مردی تلخ اندیش و نگران و بدگمان بود در واقع می توان گفت بیشتر اثار او ضبط زندگی عادی انسانها بوده است.مثل صحنه ای از کارکردن کارگزان، رقصندگان بالت ، زنانی که خود را می شورند و مردانی که به سواری مشغولند.
در واقع می توان گفت او به کشیدن مناظر طبیعی کمتر توجه داشت.
دگا و رنوار برخلاف مونه و پیسارو از اهمیت فرم یعنی شکل و حدود چیزها غافل نبودند.
آنها هر دو به پیکره سازی نیز می پرداختند.
دوره پس از امپرسیونیسم:
از اواخر قرن گذشته همزمان با رایج شدن اصول امپرسیونیسم برخی از نقاشان به راههای دیگر رفتند.این نقاشان عبارتند از: سورا ، گوگن ، وان گوگ ، سزان و همچنین روسو و لوترک
سورا و سوزان پیشروان شیوه " کلاسیسم نو " بودند.
شیوه رنگ امیزی سورا به شیوه رنگ امیزی امپرسیونیستها بسیار نزدیک بود.
سورا تحقق فرم و تعادل اشکال را به نقاشی بازگرداند.
اکنون به طور مختصر به بررسی نقاشان و شرح زندگیشان می پردازیم.
1- سزان :
وی بر خلاف نقاشان امپرسیونیستی که در پی بازیهای رنگ و نور و تغییرات نور بودند به دنبال شکل اساسی و پایدار اشیا بود او بکرات از فن پرسپکتیو نیز استفاده می کرد.
در آثار او مانند اثار سورا استحکام بناهای معماری آشکار بود.وی باعث ظهور سبکهایی چون
" کوبیسم" و "پوریسم" در فرانسه شد.
و بعد ها نقاشانی مانند پیکاسو و براک و لژه و اوزانفان و اولانسرنه و متزینگر از وی الهام گرفتند .
خوب یا بد زندگی می گذره سعی کردم کمتر به جریانات یش اومده فکر کنم و به اون فقط به چشم یه دوست نگاه کنم بدور از آینده .
شاید اینجوری بهتر باشه .دیروز تنها بودم و تونستم توی کارگاه به همه کارهایم رسیدگی کنم و کلی هم راجع به نقاشی نوین خوندم که می خواهم هر دفعه قسمتی از مطالب خونده ام را اینجا بگذارم. راستی یه استاد مجسمه سازی پیدا کردم یه جورایی واسه همه آشناست این شخص.مادر " ترانه علیدوستی" در واقع می توانم بگم استاد نادره حکیم الهی از این خوشحال شدم که ایشون با سنگ مجسمه هایش را درست می کند واقعا این عالیه باید برنامه ام را تنظیم کنم که به این کلاس بروم .یکشنبه ها و سه شنبه ها است.
هفته دیگه شاید با دوستان بریم شمال واقعا احساس می کنم احتیاج به یه هوای تازه به یه مسافرت خوب دارم آخ جون دریا خیلی وقته شمال نرفتم فکر کنم یه 3 سالی شاید بیشتر بشه .